کد مطلب:149412 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

علت شهادت امام حسین و علت ترغیب ائمه به اقامه ی عزای حسینی
با دو سؤال مواجه خواهیم شد و خوب است كه جواب اینها را قبلا بدانیم كه هم خود ما روش باشیم و هم از عهده ی جواب برآییم: یكی اینكه چرا امام حسین شهید شد؟ دیگر اینكه چرا ائمه ی دین دستور دادند كه عزای امام حسین همیشه اقامه شود و در نتیجه ما وقتها و عمرها و پولها و نیروها و انرژیها هر سال در دو ماه محرم و صفر و بلكه در غیر این دو ماه صرف كنیم.

راجع به قسمت اول باید بگوییم دراین زمینه خیلی حرفها گفته شده. دشمنان گفته اند امام حسین قصد حكومت داشت و كشته شد، هدف شخصی داشت و نرسید. دوستان نادان گفته اند كشته شد كه گناهان امت بخشیده شود؛ جنبه ی آسمانی و خیالی به قضیه دادند، آن را گفتند كه نصاری درباره ی مسیح گفته بودند. حقیقت همان است كه خود امام حسین فرمود و در مواردی از قبیل: «ما خرجت اشرا و لا بطرا...» «الا ترون ان


الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا...»، «ایها الناس من رأی سلطانا جائرا...».

در قسمت دوم هم باید گفت تكالیف شرعی بدون حكمت نیست. منظور این نبوده كه همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیغمبر، به قول روضه خوان ها زهرا را خوشحال بكنیم. خیال می كنیم هر اندازه ما گریه كنیم تسلی خاطر بیشتری برای حضرت رسول و حضرت زهرا هست. چقدر در این صورت ما حضرت رسول و حضرت زهرا و حضرت امیر را - كه همیشه آرزوی شهادت می كردند و فخر خود می دانستند - كوچك كرده ایم و خیال می كنیم هنوز هم بعد از هزار و سیصد و بیست سال در حال جزع و فزع می باشند! بلكه مقصود این است كه داستان كربلا به صورت یك مكتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند. در حقیقت جواب سؤال اول اگر درست داده شود، جواب سؤال دوم هم معلوم می گردد.

در لؤلؤ و مرجان، صفحه ی 3 از كامل الزیارة نقل می كند كه حضرت صادق علیه السلام به عبدالله بن حماد بصری فرمود:

بلغنی ان قوما یأتونه (یعنی الحسین علیه السلام) من نواحی الكوفة و ناسا من غیرهم و نساء یندبنه و ذلك فی النصف من شعبان، فمن بین قاری یقرأ و قاص یقص و نادب یندب و قائل یقول المراثی». فقلت له: نعم، جعلت فداك قد شهدت بعض ما تصف. فقال: «الحمد لله الذی جعل فی الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثی علینا و جعل عدونا من یطعن علیهم من قرابتنا أو من غیرهم یهددونهم و یقبحون ما یصنعون. [1] .

ایضا در صفحه ی 38 نقل می كند:


ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا یبرد ابدا.

پس معلوم می شود فلسفه ی این كار تهدید دشمن و تقبیح كارهای آنهاست، تحسین این دسته و تشویق به این نوع كار و تقبیح آن دسته و ایجاد نفرت [نسبت به] آن نوع كار است. [2] .

البته حضرت زهرا خوشحال می شود اما از باب اینكه نیت و هدف حضرت زهرا و حضرت رسول و حضرت امیر و حضرت امام حسین همه یكی است و آن «یتلوا علیهم ایاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمة» [3] است؛ البته خوشحال می شود كه به وسیله ی ذكر فرزندش حسین، مردم در دنیا و آخرت سعادتمند شوند، مردم در همان راهی حركت كنند كه فرزندش حسین حركت كرده است.

بعد از مردن معاویه، از امام حسین بیعت خواستند. در منزل حاكم مدینه حاضر شد و بیعت نكرد. روز بعد مروان حكم در میان كوچه آن حضرت را دید و به عنوان نصیحت از آن حضرت خواست كه بیعت كند. حضرت فرمود: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید». روی این كلمه ی «براع مثل یزید» باید دقت كرد. معلوم می شود خصوصیتی در یزید است كه حتی در معاویه هم نبود. از نظر عوام شیعه فرقی بین یزید و غیر یزید نیست زیرا همه باطل و غاصب بوده اند. ولی حقیقت این است كه فرق است بین آنها، زیرا از غاصب تا غاصب فرق است. امیرالمؤمنین هنگامی كه مردم خواستند با عثمان بیعت كنند فرمود: «لقد علمتم انی احق بها من غیری، و و الله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یكن فیها جور الا علی خاصة التماسا لاجر ذلك و فضله و زهدا فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه». در موقع بیعت با ابی بكر هم فرمود: «شقوا امواج الفتن بسفن النجاة، الی آخره» [4] پس فرق است بین غاصبی كه ولو برای مصلحت شخص


خودش باشد حافظ و نگهبان عموم باشد و غیر آن. اما یزید با همه ی اسلاف فرق داشت به ترتیبی كه قبلا گذشت.

قبلادر ضمن احوال ابن زیاد و یزید گفتیم كه یك علت این فاجعه و این آتش كه اول دامن خود آنها را گرفت، این بود كه جوان و ناآزموده بودند. شاعر عرب می گوید:



ان الشباب و الفراغ و الجدة

مفسدة للمری ء ای مفسدة [5] .




[1] [به من خبر رسيده كه در نيمه ي شعبان گروهي از نواحي كوفه و مردمي ديگر بر سر مزار حسين عليه السلام مي آيند و نيز زناني كه براي آن حضرت نوحه گري مي كنند و عده اي قرآن مي خوانند و پاره اي حوادث كربلا را بيان مي كنند و دسته اي نوحه گري مي كنند و گروهي ديگر مرثيه مي خوانند. عرض كردم: فدايت شوم، آري من نيز پاره اي از آنچه فرمودي ديده ام. فرمود: سپاس خداي را كه در ميان مردم گروهي را قرار داد كه به نزد ما مي آيند و ما را مي ستايند و براي ما مرثيه مي خوانند، و دشمنان ما را كساني قرار داد كه بر ايشان خرده مي گيرند از خويشان ما يا غير آنها، آنان را تهديد مي كنند و اعمال ايشان را زشت مي شمرند.].

[2] [در حاشيه ي اين پاراگراف، استاد شهيد نوشته اند:] آيا منظور از عزاداري همدردي و تسليت است و يا منظور بردن ثواب است؟! در صورتي كه خود ثواب و كار درست و معقول داراي مصلحت ذاتي است. پس نخست بايد ببينيم كه آن مصلحت ذاتي كه در سلسله ي علل حكم است چيست تا نوبت برسد به ثواب كه در سلسله ي معلومات حكم است.

[3] جمعه / 2.

[4] نهج البلاغه، خطبه ي 5 [اي مردم امواج آشوبها را با كشتيهاي نجات در هم بشكنيد.].

[5] [جواني و بيكاري و ثروت و مفسده ي بزرگي براي آدمي است.].